آموزش بودجه بندی مالی
بودجه بندی یعنی چی؟ یعنی تقسیم یا تخصیص منابع!
یعنی چی؟ یعنی: درآمدی که داریم رو میایم بین هزینه هایی که باید داشته باشیم، تقسیم میکنیم.
چرا باید بودجه بندی کنیم؟
تا با خودمون روشن بشیم، که اجازه دارم چه مبلغی رو، برای فلان هزینه یا فلان کار، خرج کنم؟ مثلاً میخوام برم تفریح، تا چه مبلغی اجازه دارم خرج کنم؟ میخوام به دیگران کمک کنم، تا چه مبلغی اجازه دارم کمک کنم؟ چند درصد از درآمدم رو،اجازه ی کمک کردن دارم؟
اول بیاین، ردیف بودجه های اصلی یک خانواده رو، بررسی کنیم.
بودجه ی پس انداز
بودجه اصلی، بودجه ی پس انداز هست که قرار شد یک حساب جدا، براش باز کنید و اول هر ماه مبلغی رو به این حساب واریز کنید. سعی کنید زیر ده درصد نباشه میتونید بیشتر، چه بهتر، اگر نمیتونید زیر ده درصد دیگه انصافاً واریز نکنید.
مراحل پس انداز رو گفتیم. اول ضربه گیر مالیت رو اوکی کن. بعد برو بدهی هات رو پرداخت کن. بعد خرجی سه الی نه ماه زندگیت رو، در یک حساب نگه دار و بعد به فکر بازنشستگی، تحصیل فرزندان، استقلال مالی و رفاه مالی باش.
یعنی: بعد از این که، خرجی سه الی نه ماه رو پس انداز کردی. پول هایی که پس انداز میکنید برای بازنشستگی و تحصیل و استقلال مالیه و این ها رو باید چیکارکنی؟ باید سرمایه گذاری کنی. روی چی سرمایه گذاری کنی؟ روی خونه، بورس، اگر بلدی؛ روی خرید و فروش ماشین… روی هرچی که میدونی، باید سرمایه گذاری کنی تا درآمدت از سرمایه گذاری هات، بیشتر از درآمد فعلیت، بیشتر از حقوق فعلیت، بیشتر از درآمدت از شغلت بشه و اونموقع بتونی، از کار خودت بیرون بیای و به مدیریت این سرمایه ها، به مدیریت این سرمایه گذاری ها، بپردازی.
اگر پولی رو پس انداز میکنید، اون ضربه گیر مالی، اون پس انداز سه الی نه ماه رو، برای این که ارزشش کم نشه، اون ها رو به طلا تبدیل کنید. یک مبلغ خیلی کم رو، به صورت نقدی داشته باشید و مابقیش رو، به طلا تبدیل کنید؛ تبدیل به چیزی که بشه فوراً نقدش کرد. بیت کوین و اینطور چیزها رو، نمیشه سریع نقد کرد ولی طلا رو میشه سریع نقد کرد. خب این از بودجه پس انداز، قرارشد حداقل، ده درصد رو پس اندازکنید.
بودجه ی کمک به دیگران
فکر میکنم که اکثر آدم ها، ته دلشون دوست دارند کمک کنند، دوست دارند به افراد بی بضاعت کمک کنند. ولی خب مسلماً میگن چی؟ میگن ما که خودمون، هشتمون گروی نهمونه، چطوری کمک کنیم؟ با چه پولی کمک کنیم؟ یک درصد، برای این کار، کنار بگذارید. حداقل یک درصد! اگر شد بیشتر، چه بهتر!
برای این کار، برای کمک به دیگران، حداقل یک درصد کنار بگذارید. یک حساب بازکنید، هرماه یک درصد از درآمدتون رو، به این حساب واریز کنید. کمک کردن به دیگران، بهتون یک حس خوب میده، یک احساس قدرت، احساس مفید بودن میده. همچنین میتونه، برای خیریه کسب و کارت استفاده بشه. یعنی چی؟ یعنی خیاطی داری، میگی خب من میخوام، یک درصد از درآمدم رو ،به افراد بی بضاعت کمک کنم. محصولاتی رو میدوزید و به افراد بی بضاعت کمک میکنید. این کار به برند خودت، به رشد کسب و کار خودت هم کمک میکنه. و درمورد کمک به دیگران، سعی کنید بهترین راه هارو، برای کمک کردن پیدا کنید؛ب یشترین افراد رو پیدا کنید.
من یادمه یک دختربچه ای بود، که مادر و پدرش در اینستاگرام، پیجی رو بالا آورده بودن و از افراد درخواست کمک میکردن، تا بتونن برای این بچه، یک آمپول رو تهیه کنند؛ که کمک کنه، این دختربچه زنده بمونه. و طبق مطالعاتی که داشتم، فهمیدم اگر این دختر بچه زنده بمونه،تا پنج سالگی زنده میمونه. یعنی: مردم یک مبلغ خیلی سنگین رو، کمک کرده بودن، جمع شده بود، برای این که یک دختر بچه، به مدت پنج سال، بیشتر زنده بمونه؛ تا این دختر بچه پنج سال بیشتر زندگی کنه. خب اگر اون مبلغ، برای چندین بچه دیگه استفاده میشد، بهتر نبود؟ یک مبلغ خیلی سنگین، فقط برای این که یک بچه، پنج سال زندگی کنه؛ یا همون مبلغ برای چندین… فکرکنم هزار بچه دیگه رو،با اون پول، میشد درمان کرد.
مریضی اون دختربچه، خیلی خاص بود، که یک همچون آمپول خاصی رو میخواست. ولی خب هزاران بچه دیگه هستند، میلیون ها بچه ی دیگه هستند، که یک مریضی دارند. و داروشون هست، همه چیز هست، فقط این ها پول ندارند. خب اون مبلغ سنگین، میتونست اینجا هزینه بشه.
حالا شاید بعضیا بگن: اگر دختر خودت هم بود، همین رو میگفتی؟ یعنی اگر اون یک دونه دختر، دختر خودت بود، بازهم از مردم میخواستی که، نه شما به دختر من کمک نکنید! برید به هزار تا بچه دیگه، کمک کنید؟ شاید اون لحظه من احساسی بشم و یک همچین چیزی رو نگم. ولی الان که دارم، از روی عقل صحبت میکنم، نه از روی احساس، میگم نجات جون هزار تا بچه، خیلی بهتر از یک بچه هست…
پس وقتی میخواید کمک کنید،بگردید بهترین جا و بیشترین افراد رو پیدا کنید،که بهشون کمک کنید.
شاید بگید، من نمیتونم افراد بی بضاعت رو، پیدا کنم. بگردید در شهرخودتون، یک مؤسسه خیریه رو پیدا کنید. اونجا پولی رو، به صورت ماهیانه پرداخت کنید؛ تا خودشون کمک کنند. حالا بعضیا میگن که نه، من نمیتونم کمک کنم؛ هشتم گروی نهمه! اصلاً دوست ندارم، که به افراد دیگه کمک کنم. یا همسرم اجازه نمیده، که من بخوام به خیریه ها کمک کنم. خب توی این جور مواقع، شما پول رو پس انداز کنید.
میخوای برای مادرت هدیه بخری؟ برای پدرت میخوای هدیه بخری؟ من خیلی از خانواده هارو دیدم، که روز مادر، روز پدر میشه، این ها دوست دارن، سر تا پای مادر پدرشون رو، طلا بگیرن. ولی خب ندارن… میگن من پول ندارم و گرنه دوست دارم، بهترین هدیه رو، براشون بگیرم. دوست دارم برای خواهرم هدیه بگیرم، دوست دارم برای برادرم هدیه بگیرم، برای دوستم هدیه بگیرم ولی پول ندارم…
بودجه کمک به دیگران رو، در یک حساب پس انداز کن و برای اینجور کارها،خرج کن. یا وقتی که میخوای، کمک هزینه مدرسه، برای بچت بدی، اکثر خانواده ها رو دیدم که میگن: اوه! کمک هزینه مدرسه زیاده، ما نداریم، نمیتونیم… خب این بودجه رو، برای کمک هزینه مدرسه، خرج کن.
برای هدیه دادن هم، میتونی این بودجه رو استفاده کنی و حتی میتونی قرض بدی. یک مبلغی رو پس انداز کردی، شده یک میلیون، دو میلیون، حالا یکی گفته من به پول نیاز دارم. شما بهش این مبلغ رو، قرض میدی. بعداً که برگردونه هم، به همین حساب کمک به دیگران، واریزش میکنی.
بودجه لذت و معنا
خب بودجه بعدی، بودجه لذت و معنا. یا من اسمش رو گذاشتم بودجه خرج دل. هرچی دلت میخواد بگیر! ممکنه خیلی هامون یک چیزهایی رو ببینیم و دلمون بخواد تهیه کنیم. دلمون بخواد، یک سری تفریحات رو، تجربه کنیم. بخوایم مسافرت بریم، ولی پولش رو نداشته باشیم؛
اینجوری از زندگی خسته میشیم. یک بودجه ای رو، برای خرج دلت، ذخیره کن! یک درصد تا پنج درصد از درآمدت رو، به یک حساب واریزکن، حساب خرج دل! اگرخواستی مسافرتی بری، از اون بودجه استفاده کن.
بدون بودجه ات همون قدره، توی مسافرت، باید اندازه همون خرج کنی. اگر بخوای به رستوران بری، میتونی یک غذای خیلی شاهانه، خیلی تر و تمیز، برای خودت بگیری. بلد باش، که چطوری از پولت لذت ببری. وقتی یک بودجه، برای این کار تعیین کرده باشی؛ اونموقع بری داخل رستوران بشینی، غصه هزینه اش رو نمیخوری. میگی این بودجه لذت و معناست! خرج دلم هست.
بودجه آموزش
بودجه بعدی، بودجه آموزشه. پیشنهاد میکنم حداقل سه درصد از درآمدتون رو، برای آموزش خودتون کنار بگذارید. اکثراً دیدم که دوره های آموزشی رو دوست دارند، بخرند و ببینند ولی میگن، ما پول نداریم. شما ماهیانه، سه درصد از درآمدت رو، کنار بگذار.
یک مبلغی که شد، برو یک دوره آموزشی مفید بگیر. بعد تا اونموقع که،اون دوره رو ببینی، باز پولات رو هم شده و میتونی یک دوره دیگه رو، تهیه کنی.
روی خودتون سرمایه گذاری کنید، تا وقتی آموزش نبینید، درآمدتون هم بالا نمیره. وقتی یک سری چیزها رو، یاد بگیرید؛ میتونید یک کسب و کار جدید، راه بندازید. یک سری روش ها، برای درآمد پیدا میکنید. پس این آموزش دیدن رو، جدی بگیرید و حتماً یک حساب، برای بودجه آموزش، بازکنید و هرماه مبلغی رو، به اون حساب، واریزکنید.
خب برای پس انداز، ده درصد بود. کمک به دیگران هم میگیریم، پنج درصد، برای لذت و معنا هم، میگیریم پنج درصد،برای آموزش هم میگیریم، همون پنج درصد،کنار میگذاری؛ که جمعاً میشه، بیست و پنج درصد ازحقوقتون. حالا خواستید از این مبالغ، یک سری کمتر درنظر بگیرید؛ خواستید هم،بیشتر درنظر بگیرید.
اگر بیست و پنج درصد ازحقوقتون، برای کمک به دیگران، برای پس انداز، برای لذت و معنا و برای آموزش کنار بره، هفتاد و پنج درصد دیگه،باقی میمونه؛ که باید خرج هزینه های ضروری زندگیتون بشه. مثل اجاره خونه، مثل خوراک، مثل پوشاک.
شاید بگید که، با این هفتاد و پنج درصد، من نمیتونم زندگیم رو بگذرونم. تا همین الان، که کلی پول خرج میکردم، درمورد هزینه هام میموندم؛ که چیکار کنم. حالا اگر بیست و پنج درصد هم، کنار بگذارم که،دیگه واویلاست!!
شما امتحان کن،میشه. اگر دیگه خیلی، بابت هزینه ها نگرانی، این درصد ها رو کمتر کن. اگر نه، امتحان کن. وقتی که بدونی ته حسابت، فلان مبلغ هست و حق نداری بیشتر استفاده کنی، کمترخرج میکنی.
در مورد اجاره خونه؛ اجاره خونه نباید، بیشتر از چهل درصد، از درآمدمون رو شامل بشه. یعنی دیگه حداکثر،چهل درصد. پس اگر جایی خونه گرفتید،که خیلی شیکه، خیلی گرونه، روش تجدید نظر کنید. به هزینه تون نمیخوره، میشه جیب خالی، پزعالی!
درمورد خرید هاتون، باید خرید های آگاهانه انجام بدید. حالا فایل بعدی، درمورد خرید صحیح هست، اونجا بیشتر راهنمایی میکنم. ولی درمورد خریدهاتون هم، باید دقت کنید.
اگر دوست داری،میتونی این هزینه های ضروری زندگی رو هم، بودجه بندی کنی؛ مثلا برای خوراک، یک درصدی رو تعیین کنی، برای پوشاک یک درصد، برای هزینه ماشین یک درصد. ولی خب اینا نیاز به حساب و کتاب و اینطور چیزها داره و اگر حوصله نداری، این ها رو بیخیال شو!
شما همون پنج تا حساب رو، بازکن. توی یک حساب، پس اندازت رو بریز، توی یک حساب، کمک به دیگران، یکی لذت و معنا، اون یکی هم آموزش. مابقی هرچی که موند، برای هزینه های ضروری زندگیت باشه.
و دقت کن، هزینه هایی که باید بدی رو، اول ماه بده. مثلاً اجاره خونه ات رو، باید بیستم بدی؛ شما همون اول ماه، سعی کن پرداخت کنی. هم باعث خوش حسابیت میشه، هم وقتی میبینی، توی جیبت، توی کارتت، پول نیست؛ کم کم خرج میکنی.
بعضیا ممکنه بگن که، من نمیدونم مثلاً چنددرصد، برای هزینه های زندگیم، لازم دارم؟ چند درصد رو، من میتونم کمک کنم؟ اصلاً با خودشون، شفاف نیستند. این درصد هایی که من میگم رو هم، فکرمیکنند که، نمیتونن انجام بدن.
خب شما قرار شد، بنویسید که هر ماه، چه خرج هایی رو دارید؟ وقتی بنویسی، با خودت روشن میشی. یک چند ماهی رو بنویس، مشاهده کن، چه هزینه هایی میکنی،بعد برای خودت، یک بودجه ای رو، تعیین کن. یک ماه رو بگذرون، اگر نشد، ماه بعد میتونی، دقیق تر انجام بدی.
در نهایت بودجه بندیتون، باید عین یک کشور بشه. مثلاً وزارت فلان، که بودجه اش اول سال تعیین شده؛ اگر کم بیاره، از اون یکی وزارت، قرض نمیگیره.
شماهم پس اگر بودجه ای رو، برای پس انداز، تعیین کردید، برای کمک به دیگران، تعیین کردید؛ اگر کم آوردید،حق ندارید که، از یک حساب دیگه بردارید.
این بودجه بندی رو، خیلی جدی بگیرید، روش تعصب داشته باشید! درنهایت میبینید که، کمتر خرج کردن، عادت زندگیتون میشه.
برای هرکدوم، یک حساب بگذارید، اول هرماه، بودجه ها رو، بهش منتقل کنید. مانده ی اون حساب، بهتون نشون میده که، من اجازه خرج کردن بیشتر رو، دارم یا ندارم؟ حساب تفریحتون، داره صفر میشه، پس می فهمید که؛ دیگه تفریحات بسته. حساب کمک به دیگرانتون، داره صفر میشه، پس می فهمید که؛ فعلاً دیگه لازم نیست، به کسی کمک کنید.
درمورد بودجه بندی، نکاتی که لازم بود رو، متوجه شدید. در مقاله بعد هم، میریم درمورد خرید ها، صحبت کنیم. تا بفهمیم، وقتی میخوایم به خرید بریم، چطوری باید رفتارکنیم.
موفق و پیروز باشید.
پسورد فایل : ندارد گزارش خرابی لینک
دیدگاهتان را بنویسید